امروزه در سراسر دنیا، چنانچه افراد در دانشگاههای معتبر تحصیل کرده باشند و پنج سال از زمان تحصیل آنها گذشته باشد، این افراد را بیسواد تلقی میکنند، مگر خود را توام با کاری که انجام میدهد، درگیر آموزش کرده باشند. به همین دلیل، با توجه به اهمیت روزافزون آموزشهای حین خدمت و نقش بسزای آن در بهبود عملکرد کارکنان سازمان، ارتقای شغلی افراد را موکول به گذراندن این دورهها میکنند.
استانداردهای آموزشی در سطح بینالمللی تا حد زیادی مشابه هم هستند و تنها کیفیت برگزاری این دورهها متفاوت است. متاسفانه در کشور ما چه برای برگزارکننده و چه برای فراگیر، فرهنگ ضرورت گذراندن این دورهها فرهنگسازی نشده و به همین دلیل بیشتر جنبه رفع تکلیف شده است. در واقع این دورهها در کشور جدی گرفته نمیشود و تنها افرادی که علاقهمند هستند تا از این طریق به توان علمی و تخصصی خود اضافه کنند، منتظر برگزاری دورههای عمومی نشده و گاه از جیب خود هزینه میکنند. متاسفانه در کشور موضوع مدیریت دانش نیز متاثر از موارد بیان شده، بسیار فراگیر نشده و در این زمینه شرکتهای پیشرو اندکی وجود دارد که با اعتقاد راسخ به این موضوع پرداخته و سعی در بهرهمندی از مزایای مدیریت دانش دارند. همچنین یکی دیگر از موانع فراگیری مدیریت دانش، نگرانی از امنیت شغلی است. در کشور فرهنگ جانشینپروری که متاثر از همین موضوع است، فراگیر نشده و نسبت به آن بیتوجهی میشود. بیشتر افراد سعی میکنند دانشاندوخته خود را برای خود نگه دارند و به صورت آبشاری تمامی فوت و فنهای کار را به زیردستان خود انتقال ندهند، تا کار خود را از دست ندهند. لازم به ذکر است که مشوقها و ایجاد امنیت شغلی در این زمینه تاثیر بسیار زیادی دارد و میتواند راهگشا باشد. بر این اساس هم دوره آکادمیک و هم دورههای عملی و هم دورههای حین خدمت، لازم و ملزوم هم هستند. دوره آکادمیک، دوره مقدماتی محسوب میشود، چون تئوری به تنهایی کاربرد ندارد و دورههای کارگاهی و عملی، دورههای مکمل برای آغاز کار و دورههای حین کار و خدمت تکمیلی محسوب میشوند. بنابراین نمیتوان گفت کدامیک از اهمیت بیشتر برخوردار است. در کشور، رابطه دانشگاه و صنعت بیشتر از اینکه عملیاتی و کاربردی باشد، جنبه نمایشی به خود گرفته و رفع تکلیفی شده که هنوز بالغ نشده است. در این خصوص بارها و بارها، آسیبشناسی انجام شده است اما جز در موارد معدود توفیق زیادی در این مورد نداشتهایم. متاسفانه وضعیت اشتغال کشور، در وضعیت بغرنجی قرار دارد که افراد معمولا تمایلی به کیفیت کار و ارتباط آن با تحصیل و … ندارند و بیشتر به دنبال انجام کار برای کسب معیشت هستند. تا زمانی که خانوادهها موفقیت فرزندان خود را تنها در رشتههای پزشکی و یا در رشتههای خاص مهندسی دنبال کنند، همان آش و همان کاسه خواهد بود.
لازم به یادآوری است که دورهای در دبیرستان، شاگردهای تنبل را به رشته اقتصاد و علوم انسانی تبعید میکردند، نتیجه آن شد که سالها بعد ما در این رشتههای مهم همچون حقوق و اقتصاد دچار خال شده بودیم. به نظر میرسد؛ هنوز نقشه راه روشنی در نظام آموزشی کشور اعم از آموزش و پرورش یا آموزش عالی ترسیم نشده است. یک سردرگمی بزرگ در رابطه با یکدیگر گرفتار شدهاند. فرزاندان ما در یک سردرگمی هستند و انقدر درگیر کنکور و کمک آموزشیهای بیهوده حین تحصیل میشوند که ناخواسته در مسیر متفاوت از استعداد و علایق تحصیلی خود قرار میگیرند.
انتهای پیام//