با توجه به اینکه صنعت فولاد کشور در شرایط فعلی با موج جدیدی از تحریمها مواجه شده است، فکر میکنید این تحریمها چه تاثیری بر این صنعت خواهد گذاشت؟
این که تصور کنیم تحریمها هیچ اثری بر اقتصاد صنعتی کشور ندارد، درست نیست. تحریمها بدون شک تاثیرگذار هستند و تولیدکنندگان ما را در تامین مواد ، قطعات و تجهیزات دچار مشکل میکنند. مثلا ما در دوره قبلی همین تحریمها، برای خرید و انتقال یک قطعه از آفریقای جنوبی، مجبور شدیم که برنامههای خود برای راهاندازی پروژه را چهار ماه به تعویق بیندازیم؛ زیرا بسیاری از بنادر قبول نمیکردند این محموله را به مقصد ایران بارگیری کنند. در این وضعیت افزایش هزینههای مربوط به خرید و حمل و نقل، مشکلات تبدیل ارز و بسیاری موارد دیگر، همه و همه بر دوش تولیدکننده داخلی سنگینی میکند. با این حال این تحریمها نیستند که فعالان صنعت را تحت فشار قرار دادهاند!
چه عوامل دیگری بر صنعت کشور تاثیر منفی میگذارد؟
اگر بنا بر تحریم باشد، این موضوع، بحث امروز و دیروز نیست؛ ما چهل سال است که در مقاطع زمانی گوناگون و به شکلهای مختلف در تحریم هستیم و به این سبک فعالیت عادت کردهایم. مشکل ما در این زمینه این است که ظاهرا دولتمردان ما هنوز به این باور نرسیدهاند. زیرا با توجه به تمام آگاهیهای که از مشکلات موجود دارند، باز گویی که از کشور یا سیاره دیگری آمدهاند و تصمیماتی میگیرند که شرایط را بدتر از گذشته میکند. در واقع تا اهالی صنعت میخواهند با شرایط محدودیتها و تحریمها منطبق شوند، خود را با وضع موجود وفق دهند و به کسب و کار بپردازند، یک دستورالعمل یا قانون خلقالساعه به شکل صاعقه به این سیستم وارد میکنند و مشکلات مضاعف میشود.
دلیل این موضوع چیست؟
به نظر میرسد اصلیترین دلیل این اتفاق، بزرگی و فربهی دولت است. حضور افراد غیرکارشناس در این حوزه و ابلاغ دستورالعملهای غیرکارشناسی، در این مدت صنعت کشور را دچار آسیبهایی کرد که تحریم نیز این کار را با ما نکرد. صنعت فولاد کشور نیاز دارد که تصمیمات کارشناسی در مورد آن اتخاذ شود و دستورالعملها به گونهای باشد که صنعتگران این حوزه را دچار چالشهای بیشتر نکند.
به نظر شما رسیدن به ایده آرمانی تولید ۵۵ میلیون تن هم از همین تصمیمات بوده است؟
تعیین هدف ۵۵ میلیون تن فولاد علاوه بر این که یک تصمیم کارشناسی نبوده، اصلا آرمان نیست. در یکی از جلسات در آن ایام، کسی گفت ما میتوانیم به میزان تولید ۳۵ تن فولاد در سال برسیم و کس دیگری گفت چرا ۳۵ میلیون!؟ ما میتوانیم به ۵۵ میلیون تن برسیم و این طور شد که رسیدن به تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در کشور هدفگذاری شد! بدون شک این هدفگذاری کارشناسی شده نبود؛ البته هدف بزرگی است و امیدوارم به این میزان تولید برسیم زیرا تامین زنجیرههای قبل از آن در نظر گرفته نشد و میبینیم که بعد از ۱۰ سال از تعیین این هدف به این شکل، آسیبها و فشارهای زیادی به تولیدکنندگان وارد شده است.
از نظر شما مشکل اصلی این هدفگذاری چیست؟
در این مدت نقدهای زیادی به این هدفگذاری وارد شده ولی از نظر من یکی از عمدهترین مشکلات آن، این است که ما با این برنامه سرعت اکتشاف را پایین آورده و تمرکز را بر فرآوری گذاشتهایم در حالی که در هیچ جای دنیا چنین روندی وجود ندارد و هیچ کشوری اکتشاف را فدای صنعت فرآوری نمیکند. در واقع ما اول باید بدانیم در چه بستری از یک فضای معدنی در حال فعالیت هستیم و بعد برای فرآوری آن هدفگذاری کنیم. البته مشکل فقط این نبود؛ در خلال این برنامه، به واحدهای معدنی که قرار بود تامین کننده مواد اولیه این هدف باشند، مجوز داده شد تا در تولید فولاد نیز پیش بروند که این کار هم غیرکارشناسی بود و موجب کاهش میزان مواد اولیه صنایع فولادسازی کشور شد.
آیا نمیتوان برای جبران این کمبود به سراغ منابع هماتیتی کشور رفت؟
این امکان در کشور ما وجود دارد ولی در این موضوع هم باید بحث اکتشاف را جدی گرفت. ضمن اینکه متاسفانه چون برنامهریزی در کشور ما بر مبنای سنگهای مگنتیتی بوده، کلا با هماتیت آشنایی خاصی نداریم و در این سالها این منابع را فراموش کردهایم. در حالی که بیشتر ذخیرههای کوچک و متوسط ما هماتیت و اکثرا به صرفه هستند. در کل هماتیت در کشور ما هیچ وقت به شکل گسترده و جدی مورد بررسی قرار نگرفته است.
ظاهرا خود شما هم در زمینه استفاده از منابع هماتیتی فعالیت داشتهاید!
بله؛ ما در زنجان یک معدن هماتیت آلوژیست با ظرفیت ۳۰ هزار تن داریم که برای همین ظرفیت، طرح فرآوری اجرا کردیم. یک کارخانه کوچک کنسانتره که عیار ۳۰ تا ۳۵ درصد را تا عیار ۶۱درصد با دانسیته ۴.۷ افزایش میدهد.
یکی از مشکلاتی که فعالان صنعت فولاد از آن گلایه دارند، این است که گویا تصمیمگیریهای صنعت فولاد بر اساس چند شرکت بزرگ انجام شده و شرکت های کوچک و متوسط در این برنامهریزیها در نظر گرفته نمیشوند؛ نظر شما در این باره چیست؟
متاسفانه همینطور است؛ اگرچه مدیران ارشد ما دارای تفکر اسلامی هستند اما متاسفانه در مدیران میانی، نوعی تفکر سوسیالیستی وجود دارد که بر کشور حکمفرماست. این طرز تفکر مدام در پی پاسخ این پرسش است که «ما کجای این جریان جای داریم؟» و همین نگرش باعث بزرگ و فربه شدن دولت و در عین حال نادیده گرفته شدن صنایع کوچک و متوسط شود.
در یک نگاه کلی باید بگویم که من با تجارت دولتی کاملا مخالف هستم و معتقدم دولت باید تصدیگری خود را از کل اقتصاد کشور بردارد. ما باید به سمت کشوری با خرید و فروش و تجارت آزاد و بدون عملکرد دستوری پیش برویم زیرا هر چقدر به سمت دولتی شدن برویم، کمتر در مهیا کردن بستر رشد و تجمیع سرمایه توفیق خواهیم داشت.
انتهای پیام//