یکـی از دلایلی کـه کشـور در برنامههـای توسـعه بخـش معـدن عمال موفـق نبـود، این اسـت که هیـچگاه اسـتراتژی ثابتـی بـرای این بخش اجرایـی نشـده اسـت. البته این به معنای آن نیسـت که ایـن بخش فاقد
اسـتراتژی بوده اسـت، بلکـه یک اسـتراتژی اجرایی بـرای معدن تعریف نشـده اسـت.
به طـور طبیعـی معـادن کوچـک و متوسـط میتواننـد تکمیلکننـده خـوراک و مـواد اولیـه صنایـع بـزرگ باشـند. به طـور مثال صنعـت فولاد حتـی پیش از انقالب نیز به عنوان یک صنعت اسـتراتژیک مطـرح شـده بـود و صنایـع فولادی کشـور در پیـش از انقلاب بـا نگاه اسـتراتژیک شـکل گرفتنـد.
ایـن صنایع در زمـان شـکلگیری از معادن کشـور مـواد اولیـه خـود را تامیـن میکردنـد. در آن زمـان معادن بسـیار محدودی شناسایی شده بودند. امــروزه اهمیــت واحدهــای کوچــک و متوســطه بــرای همــگان مشــخص اســت.
در کشـور مـا نیـز بایـد همیـن نـگاه نسـبت بـه ایـن واحدهــا به ویــژه در بخــش معــدن نهادینــه شــود. زیــرا عمــده معــادن موجــود در کشــور کوچـک و متوسـط هسـتند. البتـه در سـالهای گذشـته سـهم دولـت از معـادن و تولیـد بسـیار بالا بــود، امــا امــروزه مشــاهده میشــود کــه سـهم دولـت از لحـاظ کمـی در معـادن بسـیار انــدک اســت و حداکثــر ۵ درصــد از معــادن کشــور در اختیــار دولــت قــرار دارد.
بنابرایــن توجــه بــه معــادن کوچــک و متوســط اجتنابناپذیر است.
معــادن کوچــک و متوســط تنهــا در صنایــع فلــزی تاثیرگـذار نیسـتند؛ بلکـه صنایـع غیـر فلـزی را نیــز دربــر میگیرنــد. به طــور مثــال اگــر در صنایــع نســوز برنامهای وجــود داشــته باشــد، مشــاهده میشــود کــه تامینکننــده بســیاری از ایــن واحدهــا معــادن کوچــک و متوســط هسـتند.
زیـرا نسـوزها یکی از عوامـل تاثیرگذار بـر صنعـت فولاد هسـتند. در ایـن رابطـه بایـد توجـه داشـت کـه صنعـت نسـوز توسـط معـادن کوچک و متوسط تامین میشود.
اگـر یـک برنامـه جامـع بـرای صنعـت سـنگ تزیینــی تعریــف شــود و بــرای پیشــرفت آن برنامهریــزی صــورت گیــرد، در ایــن صــورت تنهـا واحدهـای کوچـک هسـتند کـه میتوانند تامینکننـده سـهم خـود در بازارهـای جهانـی باشـند.
در حقیقـت معـادن کوچک سـنگهای تزیینـی میتواننـد از طریـق تجمیـع بـا یکدیگـر الزامـا نـه در قالـب کنسرسـیوم ضمـن تامیـن صنایــع فــرآوری، ســهم خــود را از بازارهــای جهانی کسب کنند.