برای فهمیدن صنعت فولاد لازم نیست راه دوری برویم؛ میتوانیم از همین کوچه و خیابان و همین بازار ضایعات و بنگاهها و انبارها شروع کنیم. در کشوری که اکثر قریب به اتفاق کورههای بخش خصوصی – و نه خصولتی- آن از نوع القایی است و ماده اولیه مطلوب این کورهها قراضه است، چرا باید این ماده اولیه گاهی تا هفت دست بچرخد و با قیمتی نزدیک به شمش فولادی به دست واحدهای ذوب برسد؟! چرا در حالی که یکی از ایدههای صاحبان صنعت برای جبران کمبود قراضه در کشور، واردات است، از گوشه و کنار خبر از خارج شدن قراضه از کشور به گوش برسد. اصلا این چه صنعتی است که انباردار قراضه آن با کنترل توزیع، قیمت بازار و نبض تولید را به دست میگیرد؟!
بیایید از جای دیگری شروع کنیم؛ بخش خصوصی و سرمایهگذاران شخصی اگرچه توانی به اندازه دولتیها و خصولتیها ندارند ولی هرچه که داشتهاند را وسط گذاشتهاند و به میدان آمدهاند؛ اما چه فایده که گویا محصول این کورههای کوچک القایی در نظر بزرگان فولاد ایران، ران ملخی است پیش حضرت سلیمان! آنچه واضح است تمام برنامهریزیهای انجام شده برای رسیدن به اهداف دور از دسترس فولاد در چشمانداز ۱۴۰۴، بر مبنای بزرگتر شدن صنایع بزرگ و همراه با نادیده گرفتن و خرد شدن استخوان صنایع خرد فولاد کشور بوده است.
در کشوری که رشد صنایع آن در حدی نیست که بتواند قراضه مورد نیاز کورههای القایی را تولید کند، شرکتهای کوچک و متوسط استفادهکننده از این کورهها تنها با امید جایگزینی بخش اعظمی از قراضه با آهن اسفنجی و نیز اتکا به مصرف حاملهای انرژی ارزانقیمت شکل گرفتهاند و از سوی دیگر دولتهای مختلف هم راهاندازی هر واحد خصوصی را –که حتی اگر بدون ارزیابی زیرساختها بوده باشد- نشانهای از حرکت رو به جلوی خویش تلقی و از آن استقبال کردند و حالا بعد از گذشت این سالها وقتی قرار است به زمان موعودی مثل چشمانداز ۱۴۰۴ برسیم، جای خالی ارزیابیهای انجام نشده در این سالها خود را نشان میدهد.
کارخانههای بزرگ در حال تکمیل زنجیره تولید فولاد خود هستند و با تکمیل پروژههای خود، آهن اسفنجی برای خوراک کارخانههای کوچک فولادسازی نخواهند داشت؛ کشور از نظر تامین آهن اسفنجی دچار کمبود میشود؛ پایین بودن قیمت داخلی فولاد عملا راه واردات آهن اسفنجی را میبندد و در نهایت سر کورههای کوچک بخش خصوصی که از بیقراضگی سالهای قبل دست به دامان آهن اسفنجی بزرگان شده بودند، بیکلاه میماند. واحدهای فولادسازی کوچک در گوشه و کنار کشور که قرار بود قاتوق نان صنعت کشور باشند، قاتل جان بخش خصوصی میشوند و یکی بعد از دیگری به دلیل کمبود و گرانی مواد اولیه باید تعطیل شوند.
شاید با خود بگویید «حتما دولت و نهادهای دستاندرکار، در بروز اینگونه شرایط چارهای خواهند اندیشید» و آن وقت من به شما میگویم بروید از صاحبان بیش از دویست مرکز اسقاط خودرو که به امید لقمه نانی، جانی به آب زدند، بپرسید که بعد از ممنوعیت واردات خودرو و به گل نشستن کشتی این کسبوکار، چه چارهای برایشان اندیشیده شده است.
اگر قرار نداریم که چند سال دیگر کاسه چهکنم چهکنم به دست بگیریم و به حال فولادسازان بخش خصوصی اشک بریزیم، حتما از همین امروز باید برای تامین مواد اولیه این واحدها در آن روزها چارهای بیاندیشیم.
انتهای پیام//