افزایش بهرهوری در واحدهای صنعتی نیازمند توجه به عوامل درون سازمانی و برون سازمانی است. در شمارههای گذشته نشریه «اخبار فلزات» بسیاری از این عوامل برسی شدند و روشهایی برای تبیین موضوعات و مشکلات و افزایش بهرهوری مخصوصا در واحدهای تولید سرب و روی ارائه شدند، اما در این میان موضوع بسیار مهم دیگری در ارتقای بهرهوری مطرح است و آن نحوه مدیریت یک سازمان، واحد تولیدی و یا مجموعه است.
به عبارت دیگر این مدیریت است که بهعنوان تعیینکنندهترین فرد در افزایش بهرهوری مجموعه زیرنظر خود مطرح میشود. در نتیجه، برای انتخاب مدیر باید به معیارهای ویژهای مانند توجه به بهرهوری دقت کرد. در این رابطه استفاده از استانداردها و مدلهای فراوان در دنیا، برای انتخاب یک مدیر بهرهور راهگشا خواهد بود.
بسیاری از شرکتهای موفق دنیا برای دستیابی به بهرهوری حداکثری، تلاش فراوانی را از خود نشان میدهند. بررسی و ارزیابی مداوم واحدهای تولیدی در سراسر جهان به ایجاد مدلها و استانداردهای گوناگونی در این زمینه منجر شده است. به عنوان نمونه، سالها است که سازمان اروپایی مدیریت کیفیت «for Foundation European Management Quality» یا به اختصار «EFQM» در زمینه تعالی سازمانهای گوناگون و ارائه گواهینامهها تلاش میکند.
در کنار این مدل اروپایی، مدلهای دیگری در جهان مانند دمینگ ژاپن و بالکوم بلادریج آمریکا قرار میگیرند. در ایران از مدل اروپایی بهعنوان یک الگو برای رشد سازمانها و جایزههای بهرهوری استفاده میشود.
دومین مهارت مهم مدیر بهرهور، داشتن ارتباط موثر سازمانی با گروههای مختلف کاری است. ارتباط سازمانی خود چهار زیرگروه ذینفعان، مشارکتجویی، توان مذاکره و حل تعارضات و ایجاد انگیزه دارد. مانند تفکر سازمانی، این موارد نیز میتوانند با معیارهای کمی ارزیابی شوند. چنانکه پیشتر بیان شد، بهرهوری ارتباط مستقیمی با درک مدیریت یک سازمان از آن دارد.
یکی از شاخصههای مهم در زمینه افزایش بهرهوری، تعامل موثر مدیر ارشد با عوامل و افراد درون و بیرون سازمان محسوب میشود. بهصورت کلی نحوه ارتباط مدیر با همه ذینفعان مستقیم و غیرمستقیم، تعیینکننده تغییرات مثبت و یا منفی در بهرهوری است. در عین حال دامنه این ارتباطات میتواند بسیار گسترده باشد و همه افراد از مدیران تا زیردستان در درون و برون سازمان را دربر گیرد.
گفته میشود که این شم ذاتی است و خیلی اکتسابی نیست. مشتریمداری سومین مهارت در کسب و کار محسوب میشود. باید توجه داشت که مشتریمداری تنها به معنای راضی نگهداشتن یک متقاضی و مصرفکننده خاص نیست. به عبارت بهتر، در نگاه دقیق مدیریتی، حتی کارکنان مجموعه مشتری محسوب میشوند. مدیر یک مجموعه باید برای جلب رضایت همه کسانی که در سازمان مشغول بهکار هستند و همه افراد مرتبط با بخش زیرنظر خود بکوشد.
عواملی که برشمرده شدند، از فاکتورهای بسیاری مهمی هستند که میتوان با آنها یک مدیر حرفهای را ارزیابی، امتیاز به دست آمده را محاسبه و با وزندهی به شاخصها و تعیین ضریبی برای هر یک از شاخصهها، معیار ارزیابی را دقیقتر کرد. بنابراین وزن هر پارامتر به میزان اهمیت آن برای سازمان بستگی دارد. نکته حائز اهمیت آن است که اگر همه موارد در یک نمودار دایرهای در نظر گرفته شوند، بهتر است که این دایره متقارن و توازن داشته باشد.
مدیر با مشخصات ذکر شده، همواره بهرهوری را پایش و راه حل دقیق موضوع را پیدا میکند. همچنین حل موضوع میتواند با روشهای متفاوتی انجام شود. موضوع با استفاده از روشهای گروهی، استخوان ماهی «Fishbone»، طوفان ذهنی «storm Brain» و… بررسی و ارزیابی و بهترین راه برای حل آن در نظر گرفته میشود.
به عبارت دیگر، شناخت موضوع خود نیمی از راه حل محسوب میشود و در گام نخست، تعریف دقیق مشکل، مسیر دستیابی به راه حلنهایی را تسهیل میکند.