یکی از مهمترین دلایل کندی عدم پیشرفت بخش معدن و صنایع معدنی کشور ، نبود ارتباط مطلوب میان صنایع بزرگ این حوزه با دانشگاه است. همچنین این ارتباط نامناسب موجب شده است صنعت نتواند کالاهای با کیفیت متناسب با تقاضا و نیز قابل رقابت در بازارهای جهانی تولید کند. در نتیجه، اقتصاد کشور به نوعی نبود ارتباط مناسب میان صنعت و دانشگاه آسیب دیده است. در صورتی که ارتباط سازمانی و مستمر میان صنعت و دانشگاه ایجاد شود، هم صنعت و دانشگاه از این موضوع سود میبرند و هم اینکه اقتصاد کشور با رشد زنجیره ارزش، به رشد و بالندگی مناسب خواهد رسید. در این راستا، خبرنگار پایگاه خبری و تحلیلی «فلزات آنلاین» با بهزاد سلطانی، استاد دانشگاه و مدیر دفتر ایران شرکت MME به گفتوگو نشسته است که متن کامل آن را در ادامه خواهید خواند
ارزیابی جنابعالی از اهمیت ایجاد ارتباط صنعت با دانشگاه چیست؟
پس از سالها تجربه کار در صنعت و همچنین فعالیت به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه و دانشیار رشته شیمی معدنی، همواره موضوع ارتباط صنعت و دانشگاه را به عنوان یک دغدغه دنبال کردم و در دانشگاه نیز چند سال مدیر امور فناوری و ارتباط با صنعت بودم.
همگان اذعان دارند که در دنیای امروز، رابطه مستقیمی بین توسعه تکنولوژی و پیشرفت در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر کشور برقرار است. تکنولوژی عامل اساسی برای ایجاد ثروت، دانایی و توانایی کشورها بوده و ابزاری قدرتمند در توسعه ملی به شمار میآید. تکنولوژی شامل نیروی انسانی، ماشینآلات، سازمان و اطلاعات و دادهها که تعامل آنها با یکدیگر، موجب رشد و توسعه اقتصادی میشوند. از میان این چهار عامل، نیروی انسانی نقش محوری و بنیادی دارد و استفاده از بهترین و مدرنترین ماشینآلات بدون نیروی انسانی متخصص و ماهر ممکن نیست. در این میان، سوالی که پیش میآید، این است که تربیت این نیروی ماهر بر عهده چه نهادی است؟ جواب این سوال، اهمیت دانشگاه را روشن میکند؛ چراکه دانشگاه، محل تربیت نیروی انسانی متخصص و ماهر است و اگر این نیروی انسانی متخصص بتواند دانش و مهارت خود را در عرصه تولید و صنعت به کار ببرد، موجب پیشرفت و تولید ثروت خواهد شد.
بنابراین ارتباط صنعت و دانشگاه در هر کشوری میتواند تاثیری تعیینکننده در رشد اقتصادی آنجا داشته باشد. حال چرا صنعت ما از استفاده از نیروهای دانشگاهی رویگردان است؟ صنعت به دنبال ارزش افزوده است و هر جا افزایش ثروت باشد، دنبال آن میرود که این رویکرد کاملا طبیعی است. پس یا دانشگاه در تربیت نیروی انسانی مورد نیاز صنعت ناتوان است یا صنعت خواسته خود را نمیتواند به دانشگاه منتقل کند. قبل از ورود به بحث باید وظایف هر دو طرف روشن شود.
معمولا در راستای این تعامل، وظیفه عمده دانشگاهها عبارت است از آموزش و ارتقای دانش دانشجویان و آماده کردن آنها برای حضور در بازار کار، شناخت و برطرف کردن نیازهای تحقیقاتی بخش صنعت و به روز نگه داشتن آن. از سوی دیگر، بخش صنعت هم وظایفی دارد؛ ازجمله نتایجی را که به کمک تحقیقات از حوزه فناوری به دست آمده در عملیات تولید محصول خود دخالت دهد و نیز بازار کار و اشتغالزایی مفید برای جوانان و افرادی که آموزشهای مرتبط را در دانشگاهها گذراندهاند، فراهم آورد.
آیا هر دو طرف وظایف خود را درست انجام میدهند؟
در حال حاضر، تاکید دانشگاههای ما به طور عمده بر انتقال دانش است. این یعنی دانشگاه یک سری دانش را از کشورهای دیگر میگیرد و به دانشجو انتقال میدهد؛ به طوری که تحصیلات دانشگاهی تنها نظری است و رویکردی مهارتی یا حرفهای شدن ندارد و جالب اینکه بسیاری از دانشهای اخذ شده نیز بدون بومی شدن در اختیار دانشجویان قرار میگیرند. آیا چنین دانشجویی پس از فارغالتحصیلی میتواند مورد استفاده بخشهای صنعت و خدمات جامعه قرار بگیرد و باعث پویایی و پیشرفت آنها شود؟ نیاز صنعت در منابع انسانی، پرورش صنعتگر ماهر به قصد انجام کار توسط دانشگاه است.
در کشورهای توسعه یافته، ارتباط مستمر و پویای صنعت و دانشگاه سیکل مثبتی را به وجود آورده که از طریق آن، این دو نهاد به توسعه و رشد همدیگر کمک میکنند؛ این در حالی است که در کشورهای توسعه نیافته این ارتباط وجود ندارد و دانشگاه به طور عمده به انتقال دانش به دانشجویان میپردازد و صنعت هم کار خود را انجام می دهد. این یعنی هر کدام ساز خود را میزنند. در این کشورها با توجه به اینکه صنعت و دانشگاه دو نهاد وارداتی هستند، ایجاد ارتباط بین این دو نهاد بسیار پیچیدهتر است و مشکلات خاص خود را دارد.
صنعت و دانشگاه علاوه بر اینکه از کل جامعه و سیستم جدا هستند، بین خود نیز ارتباطی ندارند. از این رو جهت حل این مشکل دولت بوده که وارد عمل شده است و نسخههای دستوری مینویسد. همچون دفاتر ارتباط با صنعت که زیاد موفق نبودند و یا قانون جدیدی که مصوب شده و اساتید را مجبور به گذراندن دوره در صنایع میکند. اگر دانشگاه از صنعت یا اینکه صنعت از دانشگاه جدا بیفتد، همین وضعیتی میشود که کشور ما به آن دچار شده و مثلث دولت، صنعت و دانشگاه برقرار نشده است. بررسی وضعیت صنعتی و تحقیقاتی کشور نشان میدهد که رابطه محکمی میان دولت، دانشگاه و صنعت آنطور که باید و شاید وجود ندارد؛ به گونهای که یک اتحاد مثلث محکم مشاهده نمیشود که این موضوع هم دلایلی دارد؛ ازجمله این دلایل، آن است که پژوهشهای دانشگاهی نتوانستهاند در جهت رفع معضلات صنعتی کشور گام عمدهای بردارند که دلیل آن، عدم توجه به نیازهای تحقیقاتی صنایع بوده و هست. کمتر اتفاق میافتد که یک استاد راهنما در یک دانشکده جهت پیشنهاد موضوع تحقیقاتی یا پایاننامه به دانشجویان خود، ابتدا از صنعتگران جهت آگاهی از نیازهای تحقیقاتی آنها استعلام کند.
در حال حاضر، اگر از فارغالتحصیلانی که در رشتههای مرتبط با صنعت تحصیل کردهاند سوال شود که چند بار در طول دوران تحصیل خود به بازدید از کارخانجات صنعتی برده شدهاند، در خوشبینانهترین حالت، از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نخواهد بود.
برای ارتباط بهتر دانشگاه با صنعت، باید ابتدا نیازهای بخش صنعت و معدن شناسایی شود و سپس این موضوعات به صورت پروپوزالهایی در آید که اگر دانشجویی به دنبال عنوان پایاننامه یا کار تحقیقاتی بود، با توجه به نیازهای صنعت و موضوع مورد علاقه خود، شروع به تحقیقات کند اما چرا این اتفاق نمیافتد؟ دلیل این است دانشگاه بودجه را از دولت گرفته و نیازی به صنایع نداشته و بنابراین به دنبال صنعت نرفته است. از دیگر دلایل مهم میتوان به تاثیر چاپ مقاله بر پارامترهای ارتقا و رشد اساتید اشاره کرد که در این چند سال اخیر به شدت پررنگتر شده است. وقتی یکی از موارد وتویی و امتیازآور چاپ مقاله است، استاد رغبتی جهت گرایش به صنعت ندارد. وقتی که یک دانشجوی دکتری روی پروژه صنعتی چند سال کار کند اما نمیتواند مقاله چاپ کند و امکان ندارد که فارغالتحصیل شود، بالطبع انگیزهای برای کار بر روی پروژه صنعتی ندارد. استاد راهنما و دانشجو وقتی روی یک پروژه صنعتی کار میکنند، بعد از حداقل سه سال یک نیروی تحصیلکرده و البته ماهر و متخصص آن رشته تربیت خواهد شد که جهت برطرف کردن آن مشکل راهکاری ارائه میشود. همچنین شخص محقق به عنوان متخصص در برطرف کردن آن مشکل خاص شناخته میشود و به نوعی آینده شغلی خود را تضمین میکند. باید وزارت علوم برای این مورد چارهاندیشی کند. ضمن اینکه باید صرف زمان و انرژی برای دانشجو و نیز استاد آوردهای داشته باشد که مشوقی برای اخذ پروژه صنعتی لحاظ شود.
در این زمینه، باید بتوانیم یک ارتباط طبیعی و غیر اجباری بین دانشگاه و صنعت برقرار کنیم؛ چراکه هر دو نهاد از ایجاد این رابطه سود میبرند. ایجاد رابطه به صورت اجباری و دستوری یک کار روبنایی و صوری است و چندان هم موثر نیست.
البته نمیتوان فقط به دانشگاه ایراد گرفت و فقط از آن انتظار داشته باشیم. صنعتگران ما نیز عمدتا همکاری قابل توجهی با دانشگاه ندارند. صنعت ما در انتظار افراد مدرکدار نیست بلکه نیازمند نیروهای کاربردی متخصص و تحولگرا است که این ذات صنعت است؛ متخصصانی که بتوانند ایده بدهند و ایده را به یک محصول و خدمت نو و رقابتی و در نهایت به ثروت تبدیل کنند. صنعت ما نیز بنابر مشکلات خود هیچ وقت به فکر چند سال بعد و نوآوری نیست؛ از این رو همیشه وقتی مشکل ایجاد شد سریع از دانشگاه انتظار دارند که مشکل را حل کنند که این امر نه تنها در ایران، بلکه در هیچ کشور توسعه یافتهای نیز امکانپذیر نیست. صنعت باید برای چند سال بعد خود برنامهریزی داشته باشد و با عقد قرارداد از دانشگاه خواستههای خود را بخواهد تا دانشگاه بر اساس آنها برنامهریزی کند.
حتی شخصا وقتی در جلسات با صنایع شرکت داشتم، عنوان میکردند اساتید دانشگاه برای صنعت برنامه بدهند؛ در سمت دیگر، دانشگاه هم ادعا میکرد که صنعت مشکلات خود را مطرح کند تا برنامهریزی انجام دهد. یعنی هر دو طرف سردرگم هستند؛ هر دو نهاد قصد دارند باهم ارتباط داشته باشند اما زبان مشترک ندارند. در این بین، اشتباه بزرگی که صنایع مرتکب شدند، تاسیس دانشگاههای کاربردی و تربیت نیروی انسانی برای خود و یا تاسیس مراکز پژوهشی گوناگون در بدنه دولت و یا بخش خصوصی بودند که اغلب، نقش آنها کمرنگ است.
بهترین روش این بود که صنعت نیاز خود مثلا رشته، تخصص نیروی مورد نظر و… را به دانشگاه اعلام کند تا دانشگاه بر اساس آن اقدامی را صورت دهد که متاسفانه انجام نگرفته است. علت اصلی که باعث افزایش فاصله دانشگاه و صنعت از یکدیگر شده، تفاوت ماهیت این دو نهاد بوده که یکی نهادی علمی و دیگری نهادی اقتصادی است. فاصلهای که بین دانشگاه و صنعت ایجاد شده در برخی حوزهها به قدری زیاد است که بعضا این دو بخش زبان یکدیگر را نمیفهمند و در دو جهت مخالف هم حرکت میکنند.
اگرچه اکثر واحدهای تولیدی، امروزه به نقش تحقیقات در پیشرفت کاری خود اعتقاد دارند اما واضح است که بنگاه اقتصادی به تنهایی نمیتواند تمامی منابع مالی و قابلیتهای علمی مورد نیاز را خود تامین کند. از این رو سوق دادن واحدهای صنعتی به سمت فعالیتهای تحقیقاتی نیاز به حمایت و سیاستگذاری دقیق در سطح ملی دارد .
مخلص کلام اینکه صنعت با برونسپاری حل مشکلات به دانشگاهها مسائل خود را حل و فصل کرده و مسیر علمی توسعه را مییابد. این ارتباط موجب پیشرفت علم، صنعت و در ادامه کاهش هزینه تولید میشود و یک رابطه برد-برد است. صنعت برای توسعه و کاهش هزینههای خود به دانش و دانشگاه وابسته است و دانشگاه نیز برای ادامه حیات خود، به بودجه صنعت نیاز دارد.
شرکت MME چه مکانیزمهایی را برای ایجاد ارتباط با دانشگاه تعریف کرده است؟
در شرکت MME به دلیل اینکه یک شرکت فنی و مهندسی است، ارتباط با دانشگاه نیز بسیار ملموس شده است. در اکثر زمینهها ما ارتباط دوسویه با دانشگاه داریم. سعی ما بر این است تا جایی که قوانین اجازه میدهند، با برونسپاری و مشاوره با اساتید خبره در زمینه معدن و فولاد برنامهریزیهای بلندمدت داشته باشیم. باید توجه داشت که شرکت MME، صاحب تکنولوژی احیا مستقیم پرد (PERED) بوده که چندین پروژه هم با این تکنولوژی با موفقیت به اتمام رسانده است. با پیشرفتهایی که اتفاق افتاده است، نیاز به توسعه و بهبود این روش در سطح مگامدول احساس میشد که با استفاده از توان فنی و مهندسی شرکت و همکاری دانشگاه در حال اتمام روش پرد در مقیاس مگا مدول هستیم. در این زمینه، انتظار از هلدینگهای بزرگ معدنی و فولادی است که به ما اعتماد کرده و ارتباط خود را افزایش دهند. در این مدت چندین گلوگاه و پروژه آماده تعریف برای دانشگاه را تهیه کردهایم که برای چند سال آتی این صنایع ضروری و مهم هستند.
با اتخاذ چه راهکارهایی میتوان ارتباط صنعت و دانشگاه را برقرار کرد و چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت؟
بخش معدن میتواند پایههای صنعت یک کشور را به حرکت درآورد و در توسعه زیرساختها نقش مهمی ایفا کند؛ بنابراین توجه به ارتباط معدن و دانشگاه امری ضروری است. وقتی ماده اولیه از معدن استخراج میشود، یک زنجیره را طی کرده تا به محصول نهایی تبدیل میشود. طراحی و کنترل این زنجیره و بهره از علوم در طول این زنجیره، نشانگر این مهم است که برای تولید محصول نهایی معدنی باید از دانش روز استفاده کرد. به جهت تولید زیرساختها این دانش امروزه بیشتر از گذشته مهم است و نیز در راستای سیاستهای دولت که مانع خامفروشی است و برای افزایش ارزش افزوده زنجیره تولید فولاد و معدن باید با همکاری متخصصان دانشگاهی برنامهریزی لازم انجام گیرد؛ یعنی رشد زنجیره ارزش با تکیه بر دانش. در این راستا، برپایی کارگاههای مشترک دانشگاهی و صنعتی و اجرای مصوبات آن (فقط نمایش و برگزاری کارگاه هدف نباشد)، برگزاری نشستها و ایجاد اتاق فکر متعدد و مشترک، حذف بروکراسیهای اداری، حذف قوانین دست و پاگیر، اعتماد به دانشگاه راه را برای ارتقای این پیوند پویا باز خواهد کرد.