صنعت لوازم خانگی ما هم داشت نفسهای آخر را میکشید؛ صادرات و حضور در بازارهای بینالمللی دست نیافتنی مینمود؛ بازار داخلی هم که در قرق واردکنندگان بود و شرکتهای بزرگ و قدیمی که مدیریت آنها به بخشهای دولتی و نیمهدولتی سپرده شده بود، یکی بعد از دیگری محو میشدند و همه میدانستند که با این وضع، چراغ تولید داخلی در این حوزه به زودی خاموش خواهد شد.
البته خوشبختانه حسابها درست از آب در نیامد. بعد از جریان تحریمها و دور شدن کمپانیهای طرف قرارداد آمریکا از ایران، دولت هم بالاخره تصمیم گرفت فتیله واردات لوازم خانگی را کمی پایین بکشد و با همین تصمیم، تخته پاره نجاتبخش صنعت لوازم خانگی ایران، وارد کادر شد.
شرکتهایی که در هجوم برندهای کشورهایی مثل کره و چین و ژاپن به بازارهای ایران، مجال نفس کشیدن پیدا نمیکردند، همه به این تختهپاره چسبیدند تا اندکی نفس تازه کنند. تولید لوازم خانگی داخلی تکانی خورد، چند کارخانه از مرگ حتمی نجات پیدا کردند و دوباره نام چند برند داخلی به گوش رسید.
مثل قدیمیترها میگوییم همین که نفسی میآید و میرود، خدا را شکر ولی واقعیت صنعت لوازم خانگی کشور ما قرار نیست تا آخر، مثل فیلمهای قهرمانمحور، با دست خالی جلو برود و به همه قلههای افتخار هم برسد. این تخته پاره هم تا زمان محدودی ما را روی آب نگه میدارد و اگر قصد رسیدن به ساحل امن تولید را داریم، باید پیش از اینکه دیر شود، راه چارهای بیاندیشیم.
اگر بگذریم از تمام کاستیهای موجود اعم از نگاه برابر به واحدهای تولیدی، حذف واسطهها، ارائه تسهیلات و سایر موضوعاتی که پرداختن به آنها حال و مجال بیشتر میطلبد، باید قبول داشته باشیم که موفقیت برنامه میخواهد و برنامههای کاربردی را کسانی میتوانند تدوین کنند که اهل فن بوده و خاک صنعت خورده باشند. با مدیریتهای فرمایشی و خوابهای خرگوشی، آخر کار سرنوشت باقی شرکتهای این عرصه هم مثل قهرمان کهنهکاری همچون «ارج»میشود!
اینکه قدیمیها گفتهاند «هیچ گربهای محض رضای خدا موش نمیگیرد» بی حکمت نیست. مدیری که سود و زیان مجموعه تحت مدیریتش، برای او تفاوتی نکند، نمیتواند ریسک کند و در این بازار اگر اهل ریسک نباشی، موفق نخواهی شد. مدیر بخش خصوصی –اگر واقعا خصوصی باشد- با تمام داشتههایش به میدان میآید و میداند که اگر قدمی اشتباه بردارد، چوبش را خواهد خورد و مکافات عمل در انتظار اوست ولی در بخش دولتی چه؟! مدیری که میداند این صندلیها به کسی وفا نکرده و به زودی باید با دیگری جایگزین شود، چرا باید برنامه بلندمدت داشته باشد؟! اصلا از دور که به بسیاری از مدیران و مدیریتهای حوزه تولید در بخش دولتی و خصولتی نگاه میکنی، انگار بازی صندلیهاست. دوستان بلند میشوند، دوری میزنند، جابهجا میشوند و دوباره مینشینند. همان آدمها در مدیریتهای جدید که از قضا بسیاری از آنها هم هیچ سابقه درخشانی روی هیچکدام از این صندلیها نداشتهاند.
خلاصه اینکه آنچه از روند تولید لوازم خانگی در کشور برمیآید، این است که با این شیوه نیمهسنتی و نیمهصنعتی که نه دولتی است و نه خصوصی و با این سرعتی که بازار لوازم خانگی در بلاد دیگر در حال حرکت است، این تخته پارهای که امروز صنعت تولید لوازم خانگی خود را به آن آویختهایم، نه تنها ما را به جایی نمیرساند که چند صباح دیگر اوضاع تولید ملی ما چیزی بدتر از دیروز میشود. محدود کردن واردات اگرچه امروز راهکاری مناسب است ولی باید برنامههای بلندمدت خود را طوری تدوین کنیم که حتی با وجود برندهای لوازم خانگی خارجی، تولیدکنندگان ما بتوانند سری در میان سرها در آورند وگرنه با این روش، باید به این اصل دل خوش کنیم که «وقتی که گوشت نباشد، شلغم پادشاست»
انتهای پیام//